×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

اینجا چراغی روشن است

× سلام .امیدوارم هرجای دنیا وایران که هستی دلی پراز عشق به خدا وبنده هاش داشته باشین ..من یک نویسنده جوان هستم ودوست دارم هرجای کشورم که باشه دوست خوب وسالم وپاک پیدا کنم ..سن وسال وجنسیت برام مهم نیست مهم اینه که ساده وخاکی از جنس انسان باشد ...یادها رفتند وماهم میرویم از یادها ..کی پرکاهی بماند در میان بادها ..09181433967
×

آدرس وبلاگ من

pesarzagros.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/tanhapesar

فراموشی یک یاد

این حرفها جز تو با همه بیگانه اند.

یادم باشد ویادت باشد بین خودمان بماند.

من تا حالا به هیچکس نگفتم که شبا وقتی ستاره ها چشمک میزنند ماه با آنهمه عظمتش
تو چشای ریز وسیاه تو آرام میگیرد .

از تمام چیزایی که به من بخشیدی همه را به پستوی خاطرات دادم و فقط وفقط یک قاب
عکس کهنه رو برداشتم .میدونی واسه چی ؟

واسه اینکه چشات همیشه روبروم باشه ونگاهم در نگاهت جاری باشه..

بعدش میدونی از تمام مال دنیا واسه خودم چه چیزی رو دارایی ام انتخاب کردم
...

فقط یک خودکار سیاه ..یه خودکار سیاه که با اون بتونم با انگشتان زخمی ام تا آخر
حیات از تو ورنجهایت بنویسم ..

منم واسه تو یه یادگاری گذاشتم...اگه گفتی چیه ؟

واسه ات یه قاب عکس خالی نو با نوار سیاه به یادگار گذاشتم تا عکس عشقت رو در آن
بگذاری وهمیشه بهش زل بزنی ویادش باشی  و وقتی به نوار سیاهش نگاه کنی یادت بیاد
این قاب یه روزی مال کسی بود که حالا برات مرده ویکی دیگه جاش رو پر کرده ...

چقدر  دور ودست نیافتنی شد ماجرای گره خوردن دست هایمان ،چقدر شیرین بود روز
اعلام عشقمان  وچه دور از انتظار بود این همه انتظار ...صبرهای ما با پاهای کوچک
شان ،زیرکانه جوانی مان را به آرشیو پوسیده ی زندگی کشاندن وباز هم محکوم شدیم به
انتظار ..

نمیدانم چرا چیزی آرامم نمیکند .آرزوهای متعددی تمام وجودم را فرا گرفته ودلم از
تصور نرسیدن به آنها گرفته ،آنقدر خسته ام که با کوچکترین تلنگری میشکنم .کاش خدا
گوشه چشمی به تکه ای از قلب شکسته ام بیندازد و بر من وامثال من رحم آورد ...

در میان اشک وآه تنهایی های مداوم ، نفس های بریده وقلب کوچکم سوار بر تردید های
عشق مانده اند .با این همه ،هرگز غبار خاطرات تو از آینه ی دلم پاک نخواهد شد .حتی
اگر لحظه های با من بودن و دوست داشتنم را از یاد برده باشی .

چند وقتی میشود رفته ای اما بیچاره دل ،هنوز کنار جاده ایستاده است .

چشمهایم رفتنت را دیدند وباور کردند وباریدند،اما دل را چه کنم که هنوز به
انتظار نشسته است .

بگذار خاطره ات را به امواج دریا بسپارم ونام ویادت را به باد تا به هر کجا که
میوزد ببرد چون بی سرزمین تر از باد هیچکس نیست ..
جمعه 25 شهریور 1390 - 1:23:45 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم